document.write('')
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیکترین مردم به پیامبران ، داناترین آنان است بدانچه آورده‏اند . [ سپس برخواند : ] « همانا نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که پیرو او گردیدند و این پیامبر و کسانى که گرویدند . » [ سپس فرمود : ] دوست محمد ( ص ) کسى است که خدا را اطاعت کند هرچند نسبش به محمد ( ص ) نرسد ، و دشمن محمد ( ص ) کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند خویشاوند نزدیک محمد ( ص ) بود . [نهج البلاغه]
زمزمه های تنهایی
دیگر نمیگریم..........
  • نویسنده : شیدا:: 88/1/30:: 4:59 عصر
  • دیگر نمیگریم
    دیگر نمیگویم برایم نغمه های غم بخوان
    دیگر نمیگویم از دیار غمها بگو
    دیگر هرگزچشمهای زیبایت ، اشک چشمهایم را نخواهد دید
    دیگر گوش به صدای غمناک زوزه  باد نمیدهم
    دیگر هرگز همراه صدای در گلوشکسته شب ، تا سحر بیدار نمیمانم
    میخوام کشان کشان رفتن غمهای خود را بسوی  شفق آتش گرفته شان نظاره گر باشم
    میخواهم چهره ء زیبای افق را در صبحگاه مشاهده کنم
    میخواهم صورت غمناک خودرابا شبنم خنک امید بشویم و اشکهای سوزان خود رابا دست سپیده بخشکانم
    دیگر میخواهم قاصدک آرزوها رو صدا کنم واز او نشانی دیار شادمانی را بپرسم آخه....من ..... دیگر نمیگریم

    شیدا
    15 آذر73


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    پنجره...
  • نویسنده : شیدا:: 88/1/30:: 4:55 عصر

  • روی سکوی کناره پنجره
    همه شب جای منه
    چند ورق کاغذ و یک دونه قلم
    همیشه یار منه
    کاغذای خط خطی
    از کنار در باز پنجره
    میپرن توی کوچه
    سر حال از اینکه آزاد شدن
    نمی دونن که اسیر دل سنگ باد شدن
    دیگه بیداری شب عادتمه
    همدم سکوت تنهایی من
    تیک تیک ساعتمه
    حالا من موندم و یک دونه ورق
    که اونم از اسم تو سیاه میشه
    همه چیم تو زندگی
    آخرش به پای تو هدر میشه
    چشمونم، فاصله رو از پنجره دید میزنه
    دلم اسم تو رو فریاد میزنه



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    مسافر غریب
  • نویسنده : شیدا:: 88/1/27:: 6:9 عصر
  • مسافر غریب

  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    مسافر غریب
  • نویسنده : شیدا:: 88/1/27:: 5:39 عصر
  • مسافر غریب یه راه بی نشونم
    میخوام برم گم بشم اینجا دیگه نمونم
    هوای اینجا واسه نفس کشیدن کمه
    برای زخم کهنه رها شدن مرهمه

    دل من از غروبه اینجا داره میگیره
    خورشید اینجا توی دستای شب اسیره
    عشق همیشه ناجی پیدا نمیشه اینجا
    تو شوره زار نمیشه دل بزنی به دریا

    مسافر غریب یه رها بی نشونم
    میخوام برم گم بشم اینجا دیگه نمونم
    هوای ایجا واسه نفس کشیدن کمه
    برای زخم کهنه رها شدن مرهمه

    کلید شهر عشقه حالا دیگه تو دستم
    میخوام که عاشق بشم میخوام بگم که هستم
    یه روز میاد همون که دلم هواشو داره
    یه آسمون ستاره برای من میاره

    مسافر غریب یه راه بی نشونم


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    دیدی که رسوا شد دلم...
  • نویسنده : شیدا:: 87/11/18:: 5:44 عصر
  • غرق تمنا شد دلم
    دیدی که رسوا شد دلم
    غرق تمنا شد دلم
    دیدی که من با این دل
    بی آرزو عاشق شدم
    با آن همه آزادگی
    بر زلف او عاشق شدم
    عاشق شدم
    ای وای اگر صیاد من
    غافل شود از یاد من
    قدرم نداند
    فریاد اگر از کوی خود
    وز رشته ی گیسوی خود
    بازم رهاند
    دیدی که رسوا شد دلم
    غرق تمنا شد دلم

    دیدی که من با این دل
    بی آرزو عاشق شدم
    با آن همه آزادگی
    بر زلف او عاشق شدم
    عاشق شدم
    ای وای اگر صیاد من
    غافل شود از یاد من
    قدرم نداند
    فریاد اگر از کوی خود
    وز رشته ی گیسوی خود
    بازم رهاند
    دیدی که رسوا شد دلم
    غرق تمنا شد دلم

    در پیش بی دردان چرا
    فریاد بی حاصل کنم
    گر شکوه ای دارم ز دل
    با یار صاحبدل کنم
    وای ز دردی که درمان ندارد
    فتادم به راهی که پایان ندارد

    از گل شنیدم بوی او
    مستانه رفتم سوی او
    تا چون غبار کوی او
    در کوی جان منزل کند
    وای ز دردی که درمان ندارد
    فتادم به راهی که پایان ندارد
    دیدی که رسوا شد دلم
    غرق تمنا شد دلم
    دیدی که در گرداب غم
    از فتنه ی گردون رهی
    افتادم و سرگشته چون

    امواج دریا شد دلم
    افتادم و سرگشته چون
    امواج دریا شد دلم
    دیدی که رسوا شد دلم
    غرق تمنا شد دلم
    دیدی که رسوا شد دلم
    غرق تمنا شد دلم
    دیدی که رسوا شد دلم
    غرق تمنا شد دلم


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    شعری برای تو
  • نویسنده : شیدا:: 87/10/3:: 1:5 صبح

  •         برای چشمانت شعر نوشتم.
                 برای قلب پاکت شعر سرودم.

        از عشق............ از محبت........
       ..................
       واما برای قلب خودم

         که از عشق تو قفس  میسازد
                     گریه کردم.


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    ماه زده ام ... دست خودم که نیست.
  • نویسنده : شیدا:: 87/9/30:: 11:41 عصر

  • دلتنگم رویا جان.
    نیامدم باران را بهانه میکنم وهای های ...
    پرپر شدن شمعدانی را بهانه میکنم وهای های...
    این بغض امانم نمیدهد.
    دست خودم که نیست
    ماه زده ام رویا جان
    ودر سینه ام کبوتری میخواند
    دلم تنگ است
    دلم برای مسافر غریب، شبی در پاییز و شعری از
                                                حوالی قدیم تنگ است
    دیدی باز چهارشنبه ، بیست وسوم پاییز هر سال شد وباز تو نیامدی؟
    مگر قرار ما ، بیست وسوم تمام پاییزها نبود؟
    مگر آخرین حرف من
    نام تو...تنها نام تو نبود؟
    مگر آخرین کلام تو
    هق هقی از پس فاصله های دور ونزدیک نبود؟
    پس کجایی ای رویای دور ، ای تمام دلایل عاشقی،
                                           ای مسافر غریب


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    با تو بودن.....
  • نویسنده : شیدا:: 87/9/30:: 10:40 عصر

  • با تو

    باتو بودن در میان وحشت زندان خوش است
    باتو بودن در دیار غربت واحزان خوش است
    گرچه در ایام ما افسانه شد مهرووفا
    باتو نالیدن چو نی تاصبح بیداران خوش است
    میبرد هوش من این چشمان چون جادوی تو
    عشق ومستی در میان سحر این چشمان خوش است
    حالیا افتاده ام از پای چون سهراب زال
    جان گرفتن از نگاه عاشق جانان خوش است
    بی فروغ تو تمام عمر در رنج وعذاب
    در  دم آخر کنار مرحم ودرمان خوش است
    از وجود گرم تو ای آفتاب مهربان
    گرم ماندن تا ابد ، تا آخر دوران خوش است
    با امید وصل تو سوزوگدازم سهل گشت
    شمع بودن با وصالت در سحرگاهان خوش است

    شیدا
    4 شهریور 73

  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    کجاست دوستت دارم؟؟
  • نویسنده : شیدا:: 87/9/30:: 1:24 صبح

  • نای رفتنم نیست
    و توان سرودنم نیز.
    فرو میروم در حجم قیرین ماندن.
    عشق دیگر لهجه غریبی دارد.
    ـــــ غربت  روزهای من را ماند ــــ
    کجاست چشمان آبی ؟
    کجاست دستان آتش؟
    کجاست «دوستت دارم»» ؟
    تا ترجمان عشق باشد
    کجاست قفس بیکرانه ی تو؟
    من کجا شدم بی تو؟


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    تمنا
  • نویسنده : شیدا:: 87/9/30:: 12:57 صبح
  • دلـم بـرای کـسـی تـنـگ اسـت که آفـتـاب صـداقـت را به میهـمـانی گـلهـای بـاغ
    می آورد و گـیـسـوان بـلـنـدش را - به بـادهـا می داد و دسـتـهـای
    سـپـیـدش را به آب می بخـشـیـد دلـم بـرای کـسـی تـنـگ اسـت که چـشـمـهـای
    قـشـنـگـش را به عـمـق آبـی دریـای واژگـون می دوخـت و شعـرهـای خـوشی
    چـون پـرنـدگـان می خـوانـد دلـم بـرای کـسـی تـنـگ اسـت که هـمـچـو کـودک
    معـصـومی دلـش بـرای دلـم می سـوخـت.... و او ستاره ی  فروغ من بود که
    مرا از درخش خود محروم کرد...



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    <      1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
     Atom 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 33801
    بازدید امروز : 8
    بازدید دیروز : 5
    ............. بایگانی.............
    آذر 1387

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    زمزمه های تنهایی
    شیدا
    سعی میکنم یک وبلاگی درست کنم که ارزش خواندن داشته باشه و بازدیدکنندگان از آن لذت ببرند

    .......... لوگوی خودم ........
    زمزمه های تنهایی
    .......لوگوی دوستان ........



    ....... لینک دوستان .......
    ESPERANCE55

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........